صبح بیدار شد گوشه‌ی اتاقش رو دید؛ فرشش رفته بود کنار و یه حفره‌ی عمیق ایجاد شده بود.

گفت: «چه خوب!»

پرید توی حفره. رفت که رفت. همین طور که داشت فرو می‌رفت، حوصله‌ش سر رفت و خوابش برد. :| :))

بیدار که شد همون جای اوّلش بود. اتاقش هم مثل روز اوّلش بود. فرش رو کنار زد. خبری از حفره نبود. پس اونی که رفت توی حفره چی؟


می‌فهمی منظورم رو؟!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اطلاع رسانی به دانشجویان وبلاگ تخصصی اخبار آنلاین دیــدگـاه آهنگ پارس ستاره آهنگ دهبیستچهار قرآن و نهج البلاغه adpplycast مسیر سبز (راهی به سوی خوشبختی) رزرو هتل