چند وقت پیش قرآن میخوندم. رسیدم به یه آیهای. آیهی ۳۶ سورهی قیامة بود.
أَیَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدًى
آیا انسان میپندارد که به حال خود رها میشود؟
دوستش داشتم. یه حس امنیت خوبی میداد. هم حس امنیت میداد هم «حواست باشه چه غلطی میکنی طور»! :دی توی ترجمهش یه تیکّه اضافه نوشته بود که «علی(ع) بسیار این آیه را میخواند و میگریست.» جالبه!
یه چیز دیگه هم که ازش خوشم اومد بحث توکّلـه!
مثلن زمانی که المپیاد میخوندیم یکی از رفتارهاییمون که معلّمها خیلی تلاش میکردن اصلاحش کنن این بود که سر امتحانها به نتیجه فکر میکردیم و همین باعث میشد نتونیم روی سوالها تمرکز کنیم! یا در مورد کانتستها، مدام جدول امتیازات رو نگاه میکردیم تا ببینیم نسبت به بقیّهی دوستامون تا این جای کانتست چه وضعیتی داریم.
یا اصلن به قول یاس «وقتی به نتیجه فکر میکنی کمکار میشی». :))
کلّن همین «به نتیجه فکر کردن» و چیزهای مشابهش واقعن آفت حرکت آدم به سمت یه هدفن. حرفم این نیست که آدم باید بدون فکر کردن به مقصد نهاییش شروع کنه به سمتش حرکت بکنهها. بیشتر منظورم اینه که نباید نگران موفّق شدن یا نشدنش باشه. وگرنه این که حواسش به عوامل عدم موفّقیّتش و درس گرفتن از اونا باشه که خیلی هم خوبه. :دی
بعد خب تا یه مدّتی موقع کار کردن سعی میکردم به طور منطقی خودم رو قانع کنم که نباید نگران نتیجه باشم و اینا. بعد از یه مدّت دیدم عه این که عملن همون توکّل خودمونه. :دی که میگیم ما نهایت زورمون رو میزنیم و حالا نتیجه هر طور خدا بخواد میشه. یه جورایی به توکّل حس بهتری دارم حتّی. خوش تعریفتره انگار. D:
و فکر کنم یه آدم خداباور یکی از بزرگترین خوبیهایی که داره اینه که چنین تکیهگاههایی داره. که راحتتر میتونه بعضی نگرانیهاش رو به خاطر خدا هندل کنه. با این طرز فکرهای آرامشبخش! مثل همون آیهی اوّل پست و «الله اکبر» و «الا بذکر الله تطمئن القلوب» و.
این «الله اکبر» رو واقعن دوست دارم. یه مدّت زیادی این طوری میشدم که کلّی کار و نگرانی در مورد کلّی مسائل بود توی زندگیم. بعد تنها که میشدم همین جوری همهشون میاومدن تو ذهنم و میگفتم شت اینا خیلی زیادن و من عمرن از پسشون برنمیآم. بعد ناخودآگاه یاد الله اکبر میافتادم اصلن همه نگرانیها پودر میشدن میرفتن. :)) (واقعن انگار یه پیرمرد ریشسفید دوستداشتنیای توی بکگراند ذهنم زندگی میکنه وقتی شرایط خیلی طاقتفرسا میشه میآد پیشم آرومم میکنه با این حرفا. D:)
همین دیگه. حرف خاص دیگهای نیست.
این مدّت پست نمیذاشتم چون این پسته گیر کرده بود و منتظر بودم بپزه و بنویسمش. گرچه نپخت و خام موند و تهش همین طور خام خام نوشتمش. :-
و من الله التّوفیق
درباره این سایت